اگرچه امکان دارد این گفته شکسپیر که از زبان «هکات Hecate» خدابانوی افسون و جادوگری بازگو شده است، نیازمند شرح و توضیح باشد؛ و افرادی یافت شوند که در درستی آن تردید روا دارند، اما همگان بر این امر اذعان دارند که امنیت جویی از پرکنشترین انگیزههای بشر است که با گوهر هستی او پیوندی ناگسستنی دارد. از سوی دیگر بنا بر مطالعات جدید امنیتی در چارچوب گفتمان امنیت مثبت یا اثباتی ، مفهوم امنیت تنها به مسائل نظامی و تهدیدات خارجی محدود نمیشود، بلکه متوجه افزایش توان ملی برای دستیابی به اهداف تعریفشده در سطح دولت-کشور در نظام بین المللی است؛ و مجموعه بازیگران در ساحت نظام بین المللی در مقام کنشگرانی متعقل!! به دنبال افزایش قدرت ملی میباشند.
نظریه بازیها بخشی از روشهای تحقیق در عملیات است که فرض اساسی آن یافتن رفتار عقلانی بازیگران است. در این تکنیک حداقل دو بازیکن درگیر بازی هستند و نتیجه نهایی بازی بسته به نحوه بازی بازیکنان، میتواند ترکیبات گوناگونی داشته باشد که در سطح کلان دربرگیرنده بازیها با:
1 )حاصلجمع ثابت یا صفر و
2) حاصل جمع متغیر یا غیرصفر است.
مدلهایی چون مدل تهدید متقابل یا بازی تهدید و تطمیع از جمله بازیهای دسته دوم محسوب میشود؛ و یکی دیگر از مدلهای مطرح در این حوزه مدل تهدید نامتقارن و سازش بازیگران نابرابر است. در مدلهای دیگر، بازیگران ضمن برخورداری از موقعیت تقریباً برابر، راهکارهای شناخته شدهای را پیشرو دارند؛ اما در عالم واقع همواره این مدلها مصداق ندارند و دو طرف بازی اغلب از قدرت نابرابر برخوردارند؛ این واقعیت را در نزدیکترین تجربه بینالمللی میتوان در مورد منازعه آمریکا و عراق به یاد آورد. در چنین وضعیتی است که در نظریه بازیها، مدل تهدید نامتقارن معنا پیدا میکند. در این مدل بازیگرx با قدرت محدود ولی انگیزه ایدئولوژیک و انقلابی قوی برای تغییر وضع موجود – که شدیداً از آن ناراضی است- تلاش میکند و بازیگر y نیز با همه توان و قدرت سعی در حفظ وضع موجود دارد.
در این مدل امکان دارد بازیگرx با انتقاد از وضع موجود یا تهدید یا هر اقدام دیگری بازیگرy یا بازیگران گروهy را به چالش فراخواند یا از در تسلیم وارد شده و مطیع و منقاد بازیگرy گردد. بازیگر y نیز دو استراتژی پیش رو دارد: یا با اطمینان از قدرت خود و این که در هر زمان میتواند X را از پای درآورد نخست شکیبایی پیشه کرده و از در مماشات با X وارد شود یا با استفاده از موضع برتر خود، کار را تمام کرده و X را تحت سیطره خود درآورد. در اینجا با توجه به تسلیم X و ضربهپذیری آشکار Y تقریباً ماهیت بازی به بازی با حاصل جمع صفر نزدیک میشود اما با این تفسیر که دو طرف در حد و اندازه تعریف شده خود در نظام بینالملل «باخت» را با تعریف متفاوتی از آن تجربه خواهند کرد.
ممکن است که بازیگر Y استراتژی مماشت را برگزیند که در این صورت زیان خود را به 10- کاهش خواهد داد، اما ممکن است X نیز حرکتی سازشکارانه از خود نشان دهد و با اتخاذ استراتژی مماشات و مظلومنمایی، تا حدودی برای خود کسب وجهه کند و 20+ امتیاز نیز بهدست آورد. در اینجاست که باید مواظب حرکت بازیگر Y بود چرا که اگر بازیگر Y احساس کند X میخواهد از اوضاع بهنفع خود استفاده؛ و برای خود وجهه و امتیازی کسب کند، ممکن است با تغییر استراتژی خود از مماشات به کسب برتری، امکان بهرهبرداری را از بازیگر X سلب کند.به نظر میرسد کنشگران دخیل در پرونده هستهای ایران در ماههای اخیر با تأکید بر «برد، برد» و سیاست «پیشنهادهای بستهبندی شده» وارد بازی در حوزه مدل «تهدید نامتقارن و سازش بازیگران نابرابر» شدهاند و تلاش دارند در چارچوب افزایش درک متقابل وارد عمل شوند؛ این رویکرد با توجه به اصل فرضیه عقلانی عمل کردن بازیگران بسیار مثبت است؛ اما باید سویهگیری آن به سمتی مدیریت شود که در آن بازیگر X، امتیازات بهدست آمده خود را حفظ و در عین حال از آنچه بهدست آمده مغرور نشود و چالش با بازیگر قویتر Y را ادامه ندهد؛ و در عین حال قدرتهای بزرگ نیز بپذیرند که باید به افزایش توان بازیگران دیگر در مقام محدود شدن قدرت و امنیت خود نگاه نکنند؛ و بده-بستان را اصل حاکم بر حیات کشورها در نظام بینالمللی دانسته و با احترام به آن امنیت واقعی خود را تضمین و هزینههای آن را کاهش دهند و فراموش نکنند که به قول شکسپیر در مکبث «امنیت بزرگترین دشمن موجودات فناپذیر است.»